Ùیلم سکسی خیانت زن شوهر دار Ùˆ کس دادن ضبط شده از طریق دوربین مخÙÛŒ
Ùکر کنم یکم Ø´Ú© کرده بود ولی باورش نمیشد…چون سنش ØØªÛŒ از مادر خودمم بیشتره Ùˆ بخاطر همین Ú¯ÙØª: بگو ببینم Ú†ÛŒ میخوای Ú©Ù‡ رضایت منم شرطه…نکنه میخوای دومادم بشی Ùˆ خندید؟
وقت این شده بود Ú©Ù‡ کیرم را توی بهشتش بکنمو همین جوری Ú©Ù‡ خوابیده بودم بهش Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ روی کیرم بشینه
من بدبختم جواب ميدادم بعد چند تا پيام شروع كرد به زنگ زدن به گوشي ام راستي اين رو يادم Ø±ÙØªÙ‡ بود كه بگم اون موقع شوهرم Ù…Ø³Ø§ÙØ±Øª بود Ùˆ من Ùˆ دخترم خونه تنها بوديم البته اون نمي دونست
اونقدر ØØ§Ù„Ù… خوب بود Ú©Ù‡ ØØ§Ø¶Ø± نبودم اون Ù„ØØ¸Ù‡ ها را با هیچ جیز دیگه ای عوض کنم
تاریخ Ú¯Ù†Ú¯ بنگ به روم باستان Ùˆ ملکه های آن زمان برمی گردد. ... بوگاتی آخرین ماشینی را Ú©Ù‡ بیژن پاکزاد، Ø·Ø±Ø§Ø Ù…Ø¯ ایرانی Ø³ÙØ§Ø±Ø´ داده بود رونمایی کرده ...
خیلی زود متوجه شدم انگار تعداد خوابگاه کاÙÛŒ نیست Ùˆ نمی دونم رو Ú†Ù‡ ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ پدر کارمند ما رو جزو مرÙهین بی درد ØØ³Ø§Ø¨ کردند Ùˆ امتیاز ما نرسید به ØØ¯ نصاب Ùˆ check my blog به من خوابگاه تعلق Ù†Ú¯Ø±ÙØª.
#داÙ_ایرانی #داÙ_تهرانی #داÙ_اهواز #داÙ_Ø¨Ø§ØØ§Ù„ #دختر_بندری #دختر_بدنساز #دختر_خوشگل #دختر_پسر #دختر_زیبا #دختر_جذاب #دختر_سÙیر #دختر_سکس #دختر_قوی #دختر_زیبا #دختر_لخت #دختر_بندری #دختر_استقلالی #دختر_سکسی_جنده_کون_گنده #دختر_Ø§ÙØºØ§Ù†ÛŒ #دختر_رشتی #دختر_شیطون #دختر_رقاص #دخترزیبا #دختر_ایرانی #
سعید ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ برام ساک زد تا این Ú©Ù‡ علی Ú¯ÙØª:بسه دیگه تمومش کردی,ØØ§Ù„ا پاشو جاتو با مهیار عوض Ú©Ù†.
Ú¯ÙØªÙ…:Ú†Ù‡ جالب به زور هر کاری میخوای میکنی بعد میگی خوش بودیم.من بدم اومد Ù…ÛŒÙهمی بدم اومد.
اینکارا Ú©Ù‡ کرد کیرم تا ته توی کوسش Ø±ÙØª ÙˆÚ¯ÙØª همه مردا دوست دارند Ú©Ù‡ اینکارا بکنن
– خودم هم درست ندیدمش یک نگاه دیدم و سریع گذاشتمش لایی کتاب
برای اولین بار بود Ú©Ù‡ کسی به کیرم دست میزد ولی از شدت ترس Ùˆ Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªÛŒ کیرم به همون ØØ§Ù„ت مونده بود.علی از روم بلند شد Ùˆ منو برگردوند به Ø´Ú©Ù… Ùˆ نشست کنارم Ùˆ دستش ٠کشید روی کونم Ùˆ Ú¯ÙØª:تا ØØ§Ù„ا کون به این خوش تراشی ندیده بودم لامذهب دست هرچی دختره از خوش بدنی از پشت بسته ØÛŒÙ نیست این کون از لذت کردن بی نصیب بمونه نه سعید؟سعید ساکت بود Ùˆ ØØ±ÙÛŒ نمیزد.
از آن ماجرا گذشت تا این Ú©Ù‡ شاید نزدیک به یک ماه بعد تو Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ثریا خانوم رو دیدم Ú©Ù‡ دو تا کیسه بزرگ دستش بود من هم تو رو در بایستی قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ… Ùˆ Ú©Ù…Ú©Ø´ کردم Ùˆ بارش رو تا در خونهشون بردم بعد اون تاریخ چند بار دیگه گذر تو خیابان ثریا خانم رو دیدم انگار تنها آشنایی من بود تو اون Ú©ÙˆÚ†Ù‡ سلام Ùˆ اØÙˆØ§Ù„ پرسی خیلی مختصری Ù…ÛŒ کردم Ùˆ Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÙ… دنبال کارم